با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+آدمهاي ساده را دوست دارم ...
همان ها که بدي هيچ کس را باور ندارند.
همان ها که براي همه لبخند دارند.
همان ها که هميشه هستند، براي همه هستند.
آدمهاي ساده را بايد مثل يک تابلوي نقاشي ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است.
......بس که هر کسي از راه مي رسد يا ازشان سوء استفاده مي کند
يا زمينشان ميزند
يا درس ساده نبودن بهشان مي دهد.
آدم هاي ساده را دوست دارم.
بوي ناب “آدم” مي دهند ...
من يه دوست اينجوري داشتم و اتفاقا چندين ساعت تو طول دوران چند ساله رفاقتمون براش كلاس عدم سادگي گذاشته بودم اما اون كلاس ها روش كمترين اثري نگذاشته بود اما به قول شما عمرش كوتاه بود و يه چند سالي هست كه به رحمت خدا رفته . شادي روحش صلوات - شبر
+زندگي باور مي خواهد آن هم از جنس اميد که اگر سختي راه به تو يک سيلي زد، يک دل پر اميد به تو گويد: که خدا هست هنوز.
+خداوندا !
ترنمي ديگر را برلبانم جاري ساز تا همراه
نداي عاشقانه هستي
...
من نيز سرود عشق سردهم
خداوندا !
قلبي به وسعت حضور سبزت به من عطاكن
تا جاي دهم تمام دوست داشتنيها را
كمكم كن تا ببخشم هرآنكه نتوانست
ببخشد مرا
+خدايا!
دلم مي خواهد شبيه بي کس ترين آدمهاي روي زمين باشم...
شبيه آدمهايي که جز تو ياوري ندارند...
از عظمت مهربانيت در حيرتم ...
چگونه به من محبت ميکني ...
...در حالي که در سرزمين وجودم فصل سرد شيطاني حاکم است....
خدايا!
سجده ميکنم در برابرت که اينقدر در برابر من و گناهان من صبوري
...
کمکم کن تا اين مهرباني هايت را درک کنم...
+آنچه من مي بينم
ماندن درياست ،
رستن وازنورستن باغ است ،
کشتن شب به سوي روز است ،
گذرا بودن موج وگل و شبنم نيست .
...گرچه ما مي گذريم ،
راه مي ماند .
غمي نيست ..............
+بر لب جوي فراموشي تو ،بوتهاي ميرويدمن تو رامثل ذرات هوا ميخواهم،كوه در حسرت يك جرعه طنين من تو را مثل صدا، مثل صدا ميخواهم،تو به من نزديكي،مثل خورشيد به گل،مثل تصوير به آب،مثل آواز قدمهاي دو همراه به پل،با حضور تو نميترسم از اين تاريكي با تو از خلقتم آگاه شدم،با تو فهميدم انسان هستم،بگذار راحت و ساده بگويم، يارامن تو را ميخواهم...
+يادم باشد....
که خدا با من است .
که فرشته ها برايم دعا ميکنند،
که ستاره ها
شب را برايم روشن خواهند کرد
يادم باشد.....
که قاصدکي در راه است،
که بهار نزديک است
که فردا منتظرم ميماند
که من راه رفتن ميدانم...
و دويدن!
و جاده ها قدم هايم را
شماره خواهند کرد،
اگر روزي دلم گرفت يادم باشد
که خداي من اينجاست
همين نزديکي ها
و من تنها نيستم.....
+قايقي خواهم ساخت
تا ته وسوسه ها خواهم رفت
دل به دريا خواهم داد
از تماشاي افق با نوازشهاي نور
سينه پرزطپش هاي اميد خواهم کرد
و صدا خواهم کرد
ماه و دريا را
به تمناي محبت ، به فراموشي اندوه
به همان راه که مرا
به حوالي نگاه عشق خواهد برد ...
+من ازسرزميني مي آيم سراپاعشق، سرزمين مرغکان عاشق،سرزميني که تنها يک رنگ برآن حکومت ميکند:"سفيد"
رنگ پاکيها،رنگ خلوص،رنگ بي رنگ بودن،بي ريابودن،بي غل وغش بودن،کبوتران سرزمين من همه سفيدند
درياچه هاي زلال سرزمينم بارقص قوهاي سفيدعشق رابه بي رنگي دعوت مي کنندونجابت درسفيدي اسبان سرزمينم خودي نشان ميدهد،ترابه اين سرزمين دعوتي ست،تراآغوش به روي تمام سفيدي ها بازاست بيابه سرزمين پاکيهاقدم بگذار...
+دلم گرفته،دلم عجيب گرفته است
و هيچ چيز،
نه اين دقايق خوشبو، که روي شاخه ي نارنج مي شود خاموش،
نه اين صداقت حرفي، که در سکوت ميان دو برگ اين گل شب بوست
نه هيچ چيز مرا ازهجوم خالي اطراف نمي رهاند
و فکر مي کنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد.
+گوش بسپار به آواز خدا،آشنايي که به آرامش آن برکه نور و رها گشتن از خويش،ترا مي خواند ...شيشه عطر بهار
لب ديوار شکست و هوا پر شد از بوي خداهمه جا آيت اوست،ديدنش آسان است،سخت آنست نبيني او را ...