با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+شب فرو مي افتد و من تازه مي شوم از اشتياق بارش شبنم نيلوفرانه به آسمان دهان باز مي كنم اي آفريننده شبنم و ابر آيا تشنگي مرا پايان مي دهي؟ تقدير چيست؟ مي خواهم از تو سرشار باشم...
+سلام مي کنم به باد،به بادبادک و بوسه،به سکوت و سوال و به گلداني،که خواب ِ گل ِ هميشه بهار مي بيند!سلام مي کنم به چراغ،به «چرا» هاي کودکي، به چالهاي مهربان ِ گونه ي تو!سلام مي کنم به کوچه، به کلمه،به چلچله هاي بي چهچه،به همين سر به هوايي ِ ساده!سلام مي کنم به بي صبري،به بغض، به باران،به بيم ِ باز نيامدن ِ نگاه ِ تو...باور کن من به يک پاسخ کوتاه،به يک سلام ِ سر سري راضيم
+کمان نور،خلوص را با جز? جز? اجزاي وجودش تجلّي ميدهد،تيراژه تيرانداز طبيعت،تماميت حقيقت نور را با جزئيات بلا فصلش نقش ميزند،نواري الوان،افق را با قوس رنگيني از تجزيه نور منزّه،منقوش ميسازد ،ذرات معلق در نم پسمانده از باران رنگ ميگيرند،خورشيد حقيقت ميدرخشد،بي خودي رنگ ميبازد،من بي نور،به خود ميايد ،نور بي رنگ،نقش بند،تزکيه خود بيرنگش ميشود،حقانيت رنگ ميگيرد ،خود به رنگ نور در ميايد...
+آسمان اينجا آبي ست!!
من بين غريبه ها نيستم...همه آشنايند!
ميداني؟
پوسيده است...
دلم بين همه آشنايان غريبه!
............احساس حباب را حالا ميفهمم...
وقتي روي آب نگران ترکيدن است..
+يکي گفت:عشق در چشم تو چيست ؟
گفتمش:عشق اميد است ، فرداست،کمي از عشق برايش گفتم ...آرام گفتم:عشق را معني کن!آن هم در يک کلمه!مات ماند...گفتم عشق واقعي، آن را معني کن،اندکي فکر را مشغول کرد ...
گفت :عشق يعني ... عشق بعد بي نتيجه از من پرسيد:تو عشق را معني کن!فقط گفتم،عشق يعني گذشت
از عشق براي عشقت ...
از خود براي عشقت ...
از همه چيز براي عشق...
او گذشت از همه چيز
و بي بدرود رفت ....
+ناگزير از سفرم، بي سرو سامان چون باد،به گرفتار رهايي نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر ميشود از خويش گريخت،بال تنها غم غربت به پرستوها داد،اينکه مردم نشناسند تو را غربت نيست،غربت آن است که ياران ببرندت از ياد،عاشقي چيست؟ به جز شادي و مهر و غم و قهر؟!،نه من از قهر تو غمگين، نه تو از مهرم شاد،چشم بيهوده به آيينه شدن دوختهاي،اشک آن روز که آيينه شد از چشم افتاد...