با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+بنويسيد سر،خط که خدا اينجاهاست،اتفاق است که يکباره به هم خواهد زد،عمر ما را شب ِ تقدير ، قلم خواهد زد،آن قَدَر سخت نگيريد به اين سُفره،خدانان خشکيده ي ما را همه نَم خواهد زد،اين جهان تنگ تر از اين دل بي حوصله نيست،پاي ما باز در اين دُور قدم خواهد زد،شنبه تا جمعه ي ما سال کبيسَه ست و باز،چرخش ِ عقربه ها ثانيه کم خواهد زد،بنويسيد سر ِ خط که خدا اينجاهاست،و براي همه از عشق رقم خواهد زد...
+پنجره باز است و حس پرواز بر من چيره گشته،پرواز به خانه ام ... به کاشانه ام ... به ابديتم ...به آنجايي که گرم و امن باشد براي دلم...!!ماندن نيست در من. همه رفتن است ...همه پرواز...ماندن نيست در من .من براي پرواز آمده ام.... و چه مهربان حس ات ميکنم ....اي مهربانم....به سوي تو مي آيم دستانم بگير...
+براي خاطر ابرها تو را گفتم،براي درخت دريا تو را گفتم،براي موج،براي پرندگان شاخسار،براي سنگريزههاي صدا،براي دستان آشنا،براي چشمي كه چهره يا منظره ميشودو خواب، آسمانش را رنگ ميزند،براي حصار جادهها،براي پنجره گشوده و پيشاني باز،براي پندار و گفتارت تو را گفتم كه هر نوازش و هر اعتماد جاودانه است...
+من آموختم، بايد با زندگي ساخت،بايد کنار آمد،بايد رقصيد بايد چرخيد!آموختم بايد بي حيا شد با عشق،بايد بي حوصله شد با خشم،بايد قهر کرد، ولي شيرين!بايد شاد شد، ولي عميق!آموختم بايد کار کرد و بي کار شد،بايد گرفت و رها کرد،بدست آورد و از دست داد،و خواهش کرد و منت نگذاشت،من آموختم هر قفلي را بايد کليدي داشت در دست، در عقل يا که در دل!
+فردا که بيايد....
ديگر فردا نيست....
شکلي تازه است براي امروز شدن....
و امروز , ديروز مي شود....
کاش همواره از اکنون ِ خود راضي باشيم....
اينگونه ، فردا و ديروز رنگي شيرين خواهد داشت....
به لحظه هايت رنگ ِ تازه اي بزن
رنگ ِ عاشقي ِ محض....
و چه شکوهي دارد اينگونه
ديروز و امروز و فردا.....
+چقدر حرف هست و من فقط سکوت ميکنم
آمدنت را سکوت کردم.
داشتنت را سکوت کردم.
رفتنت را سکوت کردم.
انتظار بازگشتت را هم.....
حالا نوبت توست...
بايد در سکوت به تماشا بنشيني
سوختنم را
+وقتي که ملائک ميگريند .... ابرهاي مي بارند
سخاوت را
از کدامين دل
بايد آموخت،
دل ابر يا دل ملائک؟
يا سر زميني که در آن
خدايان مرده اند،
دلها دراسارتند
دستها در زنجير ناتواني ها
حتي براي دعا
باز نميشود،
آنگاه گريستن ها ... از چشمان انسان
چرا سخاوتي نيست
از چشمه هاي دلي
که بي شک
خون آلوده ي اندوه آدمي ست...
+خدايا مرا ببر به کوچه هاي بي کسي
که در آن کوچه گهگداري ياد بي کسي ام بيفتم،خدايا مرا ببر،کجا!...
همان جاييکه در آن نگاهت را به صدها صداي ناشناس نفروشم،خدايا،مرا
ببر که جايم،نگاهم،صفايم،هوايم
را..... گم کرده ام....
+تو همان بالا باش ... ما خودمان يکي يکي ميآييم ... قول ميدهم ... فقط کمي صبر کن هنوز سنگينيم ... هنوز بنديم ... دل ميخواهد پاره کردن بندها ... تو همان بالا بمان ... تو خوب باش ... تو آرام باش ... تو لبخند بزن ... ما عادت داريم ... خودمان با دلتنگيهايمان کنار ميآييم.....