با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+همه در انتظاريم
که بيايد خبري از تو برايمان
ديروز شنيدم کسي مي گفت:
اين تو نيستي که غايبي از نظرها
اين مائيم که پنهانيم
اين مائيم که سرگشته در خوابيم
دعا کن که پيدا شويم آقا
دعا کن که بيدار شويم از خواب....
+کاش باراني ببارد ، قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گيرد روي چتر لحظه ها
رشته رشته مويرگهاي هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ي اين باغ را
شاخه هاي خشک و بي بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحي شگفت
سرزمين سينه ها تا نا کجا را تر کند
چترهاتان را ببنديد اي به ساحل مانده ها
شايد اين باران که مي بارد شما را تر کند
+در و ديوار دنيا رنگي است. رنگ عشق. خدا جهان را رنگ كرده است. رنگ عشق. و اين رنگ هميشه تازه است و هرگز خشك نخواهد شد. از هر طرف كه بگذري، لباست به گوشهاي خواهد گرفت و رنگي خواهي شد. اما كاش چندان هم محتاط نباشي؛ شاد باش و بيپروا بگذر، كه خدا كسي را دوستتر دارد كه لباسش رنگيتر است.
+در اعماق وجودم،آبهاي اميد در جريانند،قطرات شبنم شادي بر تن و روحم نشسته است،من سرشار از اميدم مملو از خواستن،روح من به نيکي مي انديشد،به باورها که هر چه هست در باورها خلاصه مي شود،و در خلوت خود برايت دعا مي کنم،براي تويي که دوستت دارم و دوستم داري،براي تويي که نه من تو را مي شناسم و نه تو مرا و...
+مهربانم!ببخشمان ازاينکه خيلي وقتها ازيادمي بريمت،ببخشمان که تمام لحظات در خود فرو رفته ايم،ببخشمان که به جاي شکرنعمت هايت وشکرآنچه را که داده اي ازنداده ها شکايت مي کنيم،ببخشمان که قدرآنچه راکه داده اي رانمي دانيم،خدايا به داده ها و نداده هايت شاکريم،بگذارکه تمام لحظه هايمان،در بودهاونبودها،دادهاو نداده ها،درتمام خوشي هاوناخوشي هايمان که همه وهمه حکمت توست!فقط ياد توياريمان دهد که عشق وفادارتويي
+زندگي با همه وسعت خويش
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب هوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
از تماشاگه آغاز حيات تا به جايي كه خدا مي داند...
+ناگزير از سفرم، بي سرو سامان چون باد،به گرفتار رهايي نتوان گفت آزاد،کوچ تا چند؟! مگر ميشود از خويش گريخت،بال تنها غم غربت به پرستوها داد،اينکه مردم نشناسند تو را غربت نيست،غربت آن است که ياران ببرندت از ياد،عاشقي چيست؟ به جز شادي و مهر و غم و قهر؟!نه من از قهر تو غمگين، نه تو از مهرم شاد،چشم بيهوده به آيينه شدن دوختهاي،اشک آن روز که آيينه شد از چشم افتاد...
+تو را به راستي،
تو را به رستخيز
مرا خراب کن!
که رستگاري و درستکاري دلم
به دستکاري همين غم شبانه بسته است
که فتح آشکار من
به اين شکستهاي بيبهانه بسته است...
+...شب از جنگل شعله ها مي گذشت،
حريق خزان و بود و تاراج باد.
من آهسته ، در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگي که خاموش ِ خاموش مي سوخت ،گفتم :
ـمسوز اين چنين گرم در خود ، مسوز !
مپيچ اين چنين تلخ بر خود ، مپيچ
که گر دست بيداد ِ تقدير کور
تو را مي دواند به دنبال باد
مرا مي دواند به دنبال ِ هيچ !