با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+دلم خوش است به گلهاي باغ قاليها،
که چشم باران دارم زخشکساليها،به باد حادثه بالم اگر شکست، چه باک!
خوشا پريدن با اين شکستهباليها!
چه غربتي است، عزيزان من کجا رفتند؟
تمام دورو برم پر زجاي خاليها،زلال بود و روان رود روبه دريايم،همين که ماندم مرداب شد زلاليها،خيال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود،که دل زديم به درياي بيخياليها...
+لبخند چشم تو تنها دليل من که خدا هست و اين جهان زيباست وين حيات عزيز و گرانبهاست لبخند چشم توست هرچند با تبسم شيرينت آنچنان از خويش ميروم که نميبينمش درست، لبخند چشم تو در چشم من وجود خدا را آواز ميدهد،درجسم من تمامي روح حيات را پرواز ميدهد،جان مرا که دوريت از من گرفته است،شيرين و خوش دوباره به من باز ميدهد
+وقتي از خواب پريدم دنيا آنقدر به من نزديک شده بودکه انگار اشياء به چشمهايم خيره شده بودند و انگاردر آرزوي دور ها فقط خواستم دنيا را از نزديک ببينم:حرف هاي زير چتر را کودکان جهان راماه و پرسه ي برف راعشق و انسان راو تو را که خيره به اين دنيا زندگي مي کني.انگار دلم خواست با هم زير چتري جمع شويم که من هنوز آن را باز نکرده ام.کسي زير چترو سکوت جهان مي گفت:همچنان؛ تا نمي دانم چه وقت.
+باز کن پنجره را
و به مهتاب بگو صفحه ي ذهن کبوتر آبيست...
خواب گل مهتابيست...
اي نهايت در تو
اي هميشه با من...
باز کن چشمت را تا که گل باز شود
قصه زندگي آغاز شود
تا که از پنجره چشمانت عشق آغاز شود
تا دلم باز شود
دلم اينجا تنگ است...
+من و تو ما بوديم. همراه و هم نگاه، هم بغض و هم صدا، همپا و پا به راه.... تو اما دلت با من نبود!
گفتم اين سيب سرخ را مي چنيم تا کودکان بهانه گير فردا نگويند که " آدم" ي در ميان اين همه آدم نبود و در تقسيم آن همه علاقه،"رفتن"
سهم ساده ي تو شد و "ماندن" سهم دشوار من.
+شاعر و فرشته اي با هم دوست شدند. فرشته پري به شاعر داد و شاعر هم شعري به فرشته داد. شاعر پر فرشته را لاي دفترشعرش گذاشت و شعرهايش بوي آسمان گرفت و فرشته، شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.خدا گفت: ديگر تمام شد! ديگر زندگي براي هر دو تان دشوار مي شود. زيرا شاعري که بوي آسمان را بشنود، زمين برايش کوچک است و فرشته اي که مزه عشق را بچشد، آسمان را ديگر نمي خواهد!
+دونفرکه همديگر را خيلي دوست داشتند و يک لحظه نمي توانستند از هم جدا باشند با خواندن يک جمله معروف از هم جدا مي شوند تا يکديگر را امتحان کنند و هر کدام در انتظار ديگري همديگر را هيچ وقت نمي بينند چون هر دو به صورت اتفاقي به جمله معروف شکسپير برمي خورند که
" عشقت را رها کن،
اگر برگشت مال توست
و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبود... "