با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+بر ابر ها موج ميزني
و سوار بر قاصدک ها
با آسمان ميروي
تا از طنين نگاهت شب به لرزه بي افتد
و من در حسرت پرواز
همچنان خيره به رقص تو بر باد مي نگرم،
بگذار پرندگان شب
به من رقص فرشتگان را بياموزند
که هياهويي بسازم از با تو رقصيدن....
+به قلب خويش بنگر
آنجا « او » سلطان تو ? مسکن دارد?
و راه رسيدن به « او » راه عشق است!
به « او » و نه خويش ? عشق بورز!
همچون « او » انديشه کن
خواست « او » را بخواه
و آنچنان که « او » فرمان مي دهد عمل کن.
نفس کوچک خود را رها کن.
و در درگاه نيلوفرين « او »
کمال سرور را پيدا کن.
+بر هرچه مينگرم،نام تو بر آن نقش بسته است و کليد باغ لبخند خداوند به دست توست ... تو آن کتاب گشوده ، هميشه بي ترديدي ودل بسته تو اسير خداوند است در زمين نام تو،رمز عبور است وگشايش به اشاره توست در روزگار قحطي چشمانت؛آسمان دلم ، جولانگاه ابرهاي حيرت زاست نبودنت؛کوه وار آواريست بر سينه ام .اي بهانه بودن و ماندن و سرودن!محتاج چشم تـو ام ...بازآ و باز جاري کن!در دشت جــان خستــه ام رود مهــرت را...
+اينجا دهکده باران است زياد باران مي بارد اما سردم نيست!عاشق بارانم، دلم با چتر غريبه است!چتر براي کساني است که باران نمي خواهد بفهمدشان چون نگاهشان با تنفس باران مي ميرد!باران عشق هر مرده اي را زنده ميکند و چشمان همه را روشن و مهتابي!و باران پر از حرف...
+شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
رسيدن شب را بهانه ميکنم و باز شب مي رسد و صبحي ديگر و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم،بگذار ميان شب و روز باقي بماند که چه قدر
دوست دارم......
+مي آيد، آرام آرام
خوش بو تر از خورشيد
با دامني پر از شکوفه مي آيد
از لابلاي جنگل وحشي و قلب باغچه ها
از خيال بهار مالامال.
بهار فصل درنگ عاطفه در کوچه باغهاست .
سال خوب و پر باري برا همه ارزومندم،اگه عمري داشته باشم تا سال بعد بدرود!!! - حسين!
+خداوندا:
براي دوستانم دعا ميکنم که:
در اين آخرين روزهاي سال دلشان را چنان در جويبار زلال رحمتت شستشو دهي که هر کجا ترديدي هست ايمان, هرکجا زخمي هست مرهم, هرکجا نااميدي هست اميد, و هر کجا نفرتي هست عشق جاي آن را فرا گيرد.
حتما اين دو لينك رو ببينيد http://siahpoosh.parsiblog.com/MLink/?4749958 - !i!i!iSIAH POOSH!i!i
+عشق براي تو دشوار است
ومرگ براي من
پس بيا زندگي را بر صندلي دوست داشتني "ساده"
بنشانيم بي هيچ شر وشوري.
اگر تو از خودت يک قدم ومن از آرزوهايم کمي فاصله بگيريم
اتفاق قشنگي خواهد افتاد
من به تو يک سيب سبز مي دهم
وتو به من يک ماهي قرمز
آن وقت بهار را به مهماني مان دعوت مي کنيم...
+اي روح وروانم،يادت آرام جانم،با غم دوري تو،تا کي زنده بمانم،مانده ام مولا محزون وخسته،چشم به راهت در خون نشسته،کنج اين غربت غم،گريه ام بر حال زارم،تشنه ام بر نگاهت،در راهت جان سپارم،اي آرزوي خوبان عالم،العجل مولا مولا مولا،اشکم روي دو ديده،اي آخرين سپيده،ياس خوشبوي نرگس،وقت دعا رسيده،ديده به راهم اي گل طاها،
چشم انتظارم يوسف زهرا،العجل مولا مولا مولا...
+بر هرچه مينگرم ؛نام تو بر آن نقش بسته است و کليد باغ لبخند خداوند به دست توست،تو آن کتاب گشوده،هميشه بي ترديدي و دل بسته تو اسير خداوند است در زمين،نام تـو رمز عبور است و گشايش به اشاره توست،در روزگار قحطي چشمانت؛ آسمان دلم،جولانگاه ابرهاي حيرت زاست،نبودنت؛کوه وار آواريست بر سينه ام ي بهانه بودن و ماندن و سرودن!محتاج چشم تو ام،بازآ و باز جاري کن!در دشت جــان خستــه ام رود مهــرت را...
سلام حسين آقااااااااااااااااا خوبييييييييين؟ - ريحانه-18
+سراپا اگر زرد و پژمرده ايم/ولي دل به پائيز نسپرده ايم/چو گلدان خالي لب پنجره/پرازخاطرات ترک خورده ايم/
اگرداغ دل بود ، ماديده ايم/اگرخون دل بود، ماخورده ايم/اگر دل دليل است ، آورده ايم/اگرداغ شرط است ، مابرده ايم/اگر دشنه دشمنان ، گردنيم/اگرخنجردوستان ، گرده ايم/گواهي بخواهيد ، اينک گواه/همين زخم هائي که نشمرده ايم/دلي سربلند و سري سربه زير/ازاين دست عمري به سر برده ايم...
+شعري از تنهايي خود را نوشت!باد آمد شعراورا خواندو رفت،زير پاي شعر اوزيبا نوشت،شعر باران ريخت کم کم روي کوه،سبزه هابرگ ها زيبا شدند، آفتاب آمد دوباره بي صدا،شاپرک ها ناگهان پيدا شدند،لحظه هاي بعد باد آمدونوشت،شعرزيبايي به روي آسمان، شعر رنگارنگ اوراکوه خواند،بود شعر تازه اش رنگين کمان،روي گلبرگ گلي بر سبزه ها،قطره اي از شعر باران مانده بود،مثل شبنم بود بر گلبرگ گل،آفتاب از دور آن را خوانده بود
به به به ميبينم اينجا هستين و هنوز نيومديد تو اتاق منتظران مهدي ( عج ) منتظرتونيم زودتر بياييد لطفا - مسابقه داريم - اين ادرس = http://abraar.parsiblog.com/Rooms/7/%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A+(%D8%B9%D8%AC)/ - آقاشير
+آموخته ام که : بايد شکر گذار باشيم که خدا هر آنچه را که مي طلبيم، به ما نمي دهد.
+دشت ها را براي اين آفريده اند که انسان آوارگي را تجربه کند؛ رفتن و تنهايي را، وسعت و بي کراني را، نرسيدن را و عشق يعني نرسيدن. آن چه که بزرگ است، آن چه که دريايي است، تنها براي انسان آفريده شده است. چشمان کوچک ما ناپايان ترين سرزمين هاست، و قلب ما، جايي که تمام احساسات بشري آنجاست، جايي که انسان در تلفيق انديشه اش با آن، معنا مي يابد؛ کهکشاني ترين آسمان هاست و پر ستاره ترين،