با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+شاعر و فرشته اي با هم دوست شدند. فرشته ، پري به شاعر داد و شاعر، شعري به فرشته. شاعر پر فرشته را لاي دفتر شعرش گذاشت و شعرهايش بوي آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.
خدا گفت: ديگر تمام شد. ديگر زندگي براي هر دوتان دشوار مي شود. زيرا شاعري که بوي آسمان را بشنود، زمين برايش کوچک است و فرشته اي که مزه عشق را بچشد، آسمان برايش تنگ...
+هميشه فکر ميکنم ....خورشيد بودن...... حسرت دل باغباني ست که تمامي عمرش را به پاي گلهاي آفتابگردانش ريخته است........ درست مثل آب .....و در پايان وقتي خسته و سوخته در پناه سايه ي ديوار باغ مي نشيند .........او به گلهايش نگاه مي کند و گلهايش به آفتاب..............
+با گريه هاي يکريز،
يکريز
مثل ثانيه هاي گريز،
با روزهاي ريخته
در پاي باد،
با هفته هاي رفته،با فصل هاي سوخته
با سالهاي سخت،رفتيم وسوختيم وفروريختيم،با اعتماد خاطره اي در ياد،اما
آن اتفاق ساده نيفتاد...
+در هر موجود زنده آهنگي ويژه نوشته شده است و در تمام هستي، همه مشغول نواختن آهنگي منحصربهفرد هستند.
در انسان، هر ژن (و پروتئين مربوط به آن) خود، آهنگي پيچيده ميسازند و بدين سان، هر انسان تبديل به کنسرت باشکوهي ميشود، در حاليکه خود در کنسرت آفرينش يک آهنگ است...
+مهرباني را بياموزيم،فرصت آيينه ها در پشت در مانده است،روشني را مي شود در خانه مهمان کرد،مي شود در عصر آهن آشناتر شد سايبان از بيد مجنون روشني از عشق،مي شود جشني فراهم کردمي شود در معني يک گل شناور شد،دوستي را مي شود پرسيد،چشم ها را مي شود آموخت،مهرباني کودکي تنهاست،مهرباني را بياموزيم...
تا خدا فاصله اي نيست.همانجا بمان به خودت به زيبايي خلقتد نگاه کن..پشت پنجره دلت خدا همچنان پر حضور است...بازکن پنجره را..پاک کن ماتي شيشه را - صف آكادمي
+نامه اي در جيبم...و گلي در مشتم...غصه اي دارم با ني لبکي...سر کوهي گر نيست...ته چاهي بدهيد... تا براي دل خود بنوازم...عشق جايش تنگ است!