ای کاش درختی باشم
تا همه تنهایان
از من پنجره ای کنند
و تماشا کنند در من
کاهش دلتنگی شان را
اگر اینگونه بود
پس دلم را
به سمت دست نخورده ترین قسمت آسمان می بردم
تا معبر
بکر ترین عطرها باشم
که تاکنون
هیچ مشامی
نبوییده باشد
و قاب تصویر های متحرک
ازخیال سبز
در باغ آسمان
که قوی ترین چشم ها آن را
رصد نمی توان کرد
ای کاش درختی باشم
تا از من در یچه ای بسازند
و از آن خورشید را بنگرند
که حرارت و بزرگی را
ازپیشانی مردی وام گرفت
که خانه ای داشت
کوچک تر از دو گام که برداری
ای کاش مرا تا خداوسعت دهند
تا نشان دهم
انسان یعنی
چهل سال آیینه وار زیستن
من تصویر هایی دارم
از سکوت
که در بیابانش
واژه ها لالند
و کلمه ها کوچک
بروز سکوت
در جنگل کلمه
چگونه آیا ؟
ای کاش پنجره ای باشم !
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان