ساده بگویم ، نگاه زاده ی علاقست
اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند
دگر تو از آن خود نیستی
زمان می گذرد و زمانه نیز هم
کودک می شویم
جوان هستی و جوانی نمی کنی ،
می گذری پیر می شوی . می مانی ،
باز هم مثل همیشه
در پی گمشده ای هستی که با تو هست و نیست
باز در پی آن علاقه پنهان ،
آن نگاه همیشه تازه هستی
باز آن دو چشم روشن عشق را
در غبار بی امان زمان جستجو می کنی
غافل از آن که او دیگر تکه ای از تو شده
سایه ای خوش بر دل تو
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان